بلاگ پادکست حرکت از نو

در اینجا در مورد پادکست صحبت خواهیم کرد

۴ مطلب با موضوع «مکمل پادکست» ثبت شده است

رنج چیست؟

شاید شما هم تا به حال برایتان اتفاق افتاده باشد که به خاطر رنج کشیدن ناامید شده اید و از زندگی خود خسته شده اید. در خود رنج کشیدن زیاد تفسیری نیست اما این که انسان ها به اندازه های مختلف رنج میکشند به آنها فشار می آورد. زنی که کفش ندارد ناله میکند که چرا او کفش ندارد و در همان لحظه کسی دیگر از اینکه پا ندارد در حال گلایه کردن است. رنج های انسان ها متفاوت هستند و هر کس در گلایه های خود میگوید : چرا من.

خوب مطمئنا این موضوعات ذهن شما را نیز درگیر کرده است اما بهتر است این رنج را با همدیگر بیشتر بررسی کنیم. رنج واقعیت غیر قابل انکار جهان است. این که ما چگونه به این موضوع نگاه کنیم خیلی در زندگی ما تاثیر بسزایی دارد. آیا رنج را انکار میکنید؟ یا با آن روبرو میشویم؟ امید واقعی داریم یا امید کاذب؟

بهتر است سخن را با یک افسانه از اساطیر یونان شروع کنیم.

پاندورا (اولین زن جهان) که به‌دلیل دزدیده شدن آتش به ‌دست پرومته بخشی از جریمه بشریت محسوب می‌شد،(پرومته از اجبار با پاندورا نامزد کرده بود). وی جعبه‌ای از زئوس دریافت کرد تا به انسان‌ها هدیه دهد و سفارش کند که هرگز آن را نگشایند؛ ولی پاندورا پس از ازدواج با برادر پرومته، یعنی ایمپتئوس، خود جعبه را گشود و بلاها و شوربختی‌ها از داخل آن سرریز کرده و بر روی زمین پراکنده شدند؛ زمینی که تا آن زمان هیچ‌گونه مشکل و بدبختی نمی‌شناخت.پس از آن که همه بدی ها شیوع پیدا کرد، تنها امید در جعبه باقی ماند تا تسلای بشر باشد به‌گفتهٔ «گیزلا فوکس» این اسطوره در دوران باستان مورد توجه چندانی قرار نگرفت و ابتدا در دوران رنسانس معروفیت یافت. امروزه اصطلاح «جعبه  پاندورا» به‌عنوان ضرب المثل در رابطه با مواردی استفاده می‌شود که فلاکتی بی‌علاج به‌بار آمده باشد

فلاسفه از این افسانه دو برداشت مختلف کردند. دسته اول معتقد بودند که امید مایه تسلا و تسکین رنج انسان ها بود که خدایان در جعبه گذاشته بودند و دسته دوم معتقد بودند که امید خود رنج است و امید باعث میشود انسان بیشتر رنج بکشد. این که کدام دیدگاه درست است میطلبد تا چند کلامی همراه ما باشید.

امید اگر بدون شواهد و واقعیت و بدون تعقل باشد قطعا باعث رنج ماست و میتواند ما را از پای در بیاورد. این امید که گاها همه ما آن را تجربه کرده ایم نوعی خوش بینی خیالی است. کسی که دست نداره و دست هاشو از دست داده نمیتونه یک والیبالیست موفق بشه چرا که اولین پیش نیاز های این ورزش رو نداره. اگر این شخص امید داشته باشد که روزی بلاخره میتواند والیبالیست شود قطعا ضربه روحی شدیدی میخورد.

یک مدل دیگر از امید، امید واقع بینانه است که در عین واقعیت و کمی هم تلخه. امیدی که ما رو تلخ کام میکنه ولی ما رو تسکین میده و باعث میشه بهتر شرایط رو ببینیم. مثل دارویی که تلخه ولی باعث میشه ما تسکین پیدا کنیم.

ما قدرت این رو نداریم که به صورت آگاهانه رنج رو نبینیم و اون رو انکار کنیم چون به صورت ناخودآگاه رنج در زندگیمون وجود داره و ما نمیتوانیم آن را نادیده بگیریم.

در این که دنیای ما رنج آلوده دلایل زیادی وجود دارد. از نظر دینی و روانشناسی و فلسفه وجود رنج ثابت شده است و جزو لاینفک زندگی ماست. یکی از دلایلی که وجود رنج را برای ما اثبات میکند عدم قطعیت است. ما هیچ گاه نمیتوانیم تضمین کنیم که فردا چه اتفاقی خواهد افتاد. حتی نمیتوانیم 1 ساعت دیگر را پیش بینی کنیم. این یکی از دلایلی است که ما را با رنج عجین میکند.

کسی که امروز انسان شاد و بی آزاری بوده است فردا میتواند یک قاتل باشد و انسانی که عمر خود را در گمراهی بوده در یک شب میتواند انسان خوبی شود. این عدم قطعیت به طرزی زندگی را رنج آلود کرده و از وجه دیگری زندگی را برای ما مرموز و زیبا و پیش بینی ناپذیر کرده است.

دلیل دیگر رنج ناک بودن جهان تخیل ما انسان هاست. ما انسانها یک تفاوت اساسی با بقیه جانداران این سیاره داریم و آن این است که میتوانیم همه چیز را تخیل کنیم. ما میتوانیم عدالت را تخیل کنیم در صورتی که عدالتی وجود ندارد. ما میتوانیم عشق را تخیل کنیم در صورتی که روابطمان در حال فروپاشی و نابودی است. در این که تخیل ما را پیشرفت داده و به اینجا کشانده است شکی نیست، اما همین تخیل اسباب رنج ما را نیز فراهم آورده است.

تخیل برای کمک به تسکین درد های ما خیلی خوب است. شرطی در اینجا هست که اگر آن را رعایت کنیم تخیل به ما کمک میکند تا زندگی بهتری داشته باشیم و آن قبول واقعیت است. تخیل ما باید واقعی باشد. واقعیت جهان را آنگونه که هست ببینیم نه آنگونه که دوست داریم.

نتیجه گیری:

دنیای ما پر از رنج و درد است و قبول این حقیقت نه تنها ما را ناامید نمیکند بلکه امید واقعی را در ما زنده میکند.

منبع: موسسه آموزشی ویدا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ذکاوتمند

کهن الگوها در سفر قهرمانی

اگر شما هم ضربه هایی از اعتماد کردن به دیگران خوردید، اگر رقابت شما را مضطرب میکند و نمیتوانید رقابت سالم داشته باشید، اگربه افرادی محبت کرده اید و آنها قدردان شما نبوده اند، اگر احساس خلا و پوچی دارید، اگر در حال سوگواری برای یک چیزی هستید که از دست دادن آن شما را ناراحت کرده است پس این متن برای شماست.

این مبحث به شما کمک میکند تا خودتان را محک بزنید و متوجه شوید که چه میزان از سفر زندگی خود را درست طی کرده اید. این متن شما را در فهمیدن این موضوع که چه شایستگی هایی نیاز دارید تا بتوانید هدایت و رهبری و دیگران را به عهده بگیرید یاری خواهد داد. در این مقاله کوتاه ما با ارائه 12 کهن الگوی قهرمان به کشف استعدادهای حقیقی خودمان میپردازیم. همچنین شیوه بکار گیری صحیح آن در زندگی را یاد خواهیم گرفت. در ادامه با بزرگترین ترس های خود روبرو خواهید شد.

این سفر که با ما همراه شده اید، شامل 3 بخش اساسی است. ابتدا مقوله «آغاز سفر» سپس «سفر روح» و در آخر «بازگشت» را مورد بررسی قرار خواهیم داد. سفر قهرمانی ما شامل 3 بخش است که با هم دیگر آن را میپیماییم.

فصل ۱: آغاز سفر

در این بخش ما باید آمادگی لازم برای سفر را کسب کنیم و این مسئله به معنای پرورش قدرت "من" است. در اصل ما باید از وضعیت وابستگی به استقلال برسیم و این را تا آخر سفر حفظ کنیم. در این مرحله ما کهن الگوهای معصوم، یتیم، جنگجو و حامی را داریم که به ما در آماده سازی سفرمان کمک میکنند.

معصوم پر از ایمان و خوشبینی است ولی خوب بسیاروابسته است. معصوم به تنهایی کافی نیست و نمیتواند به خودش اعتماد کند در عوض به دیگران اعتماد میکند. معصومیت مطلق باعث میشود به جای اینکه از استاد بپرسیم و به راهمان ادامه بدهیم، دنبال استاد بیفتیم. معصوم اصل را رها میکند و به فرعیات میچسبد.

یتیم نقطه مقابل معصوم است و همیشه احساس قربانی بودن دارد و وقتی کارها درست پیش نمیرود، دیگران را سرزنش میکند.احساس یتیم بودن در اثر از دست رفتن معصومیت به دست می آید. یتیم به ما نشان میدهد که چگونه به دیگران بپیوندیم و آسیب پذیری خود را قبول کنیم. رنج ناشی از یتیم شدن به ما بلوغ و واقع بینی را هدیه میدهد.

کسی که به کهن الگوی حامی دست پیدا میکند در پی متحدین و کسب حمایت برای خود است. حامی میتواند برای طلب یاری به درون خودش بنگرد. حامی توانایی ما برای عشق ورزیدن و محبت کردن و مراقبت از خودمان و دیگران است. به نظر من بدون این کهن الگو بشر نمیتوانست زنده بماند.

بخشی از شهامت، قدرت و قابلیت تعیین اهداف و استراتژی جنگیدن است. کهن الگوی جنگجو به ما کمک میکند تا از خود و دیگران مراقبت کنیم و حق خود را مطالبه کنیم. وقتی که ما نیاز داریم از حقمان دفاع شود و خود این مسئولیت را بر عهده میگیریم داریم به جنگجوی درون خود بله میگوییم.

فصل ۲: سفر روح: یافتن مرکز وجودتان

در قسمت دوم از سفر با چهار کهن الگوی دیگر سر و کار داریم. در این قسمت ما بیشتر درگیر معنی مرگ و زندگی هستیم. کهن الگوهای «آفریننده، جستجوگر، نابودگر، عاشق» که در این قسمت با آنها کار میکنیم. زمانی که میخواهیم به قلمرو روح وارد شویم سرعت کار بسیار پایین می آید. روح به تمایلات عمیقی مربوط میشود که معمولا آن ها را پشت عقاید غلط پنهان میکنیم. در این قسمت ما سخن گفتن با روح را فرا میگیریم.

سفر درونی ما با جستجوگر شروع میشود. بخشی از روان ما که مدام سوالات بنیادین میپرسد و در پی چیزی متفاوت میگردد. او به دنبال معنا و تحقیق و تفحص است. پاسخ به جستجوگر یک روند خودکار نیست. ما با جستجوگر وارد اعماق روح خود میشویم.

نابودگر به ما کمک میکند تا با اژدها مواجه شویم و هر مانعی که در راه سفرمان هست را از بین ببریم. این کهن الگو به ما کمک میکند تا هویت خود را کامل کنیم و به فردیت برسیم. حالا تازه آماده هستیم که ببینیم چه کسی هستیم و به خود و توانایی های خود نزدیک تر شویم. برای ادامه این کار باید عاشق را فرا بخوانیم.

ما در کهن الگوی عاشق از هر چیزی که ما را تحت تاثیر قرار میدهد آگاه میشویم. عاشق به شدت به ما کمک میکند تا نیروهای قدرتمند عاشقانه را بدست بیاوریم تا در ادامه سفر بتوانیم از آنها استفاده کنیم.

در آخر این قسمت از سفر نیاز داریم تا برای نگارگری فرش روح، آفریننده را فرا بخوانیم. بخشی که میتواند قوه تخیل را باز کند و چیزی را که پیش از این هرگز وجود نداشته بوجود بیاورد. ما با قوه تخیل خود  میتوانیم  اهداف و بینش های خود را تجسم کنیم، سناریو ها را بدست آوریم و به یافتن مقصود بپرداریم.

فصل ۳: بازگشت و تسهیم توانایی‌هامان با دنیا

ما در بازگشت گام اصلی برای به انجام رساندن اهداف و طرح هایمان را برمیداریم.

با کهن الگوی حاکم ما این قابلیت را پیدا میکنیم که از تمام منابع خود در قبال مسئولیت خودمان و دیگران استفاده کنیم.حاکم یک مجموعه از ویژگی هاییست که به طور مشخص به مسئولیت های حرفه ای ما مربوط میشوند. در اصل ما اینجا قواعد مربی گری را یاد میگیریم.

کهن الگوی فرزانه ما را در کسب خرد، جستجوی حقیقت و تحمل ابهام و دوگانگی یاری میدهد. ما در این کهن الگو یادگیری مداوم و مادام العمر را یاد میگیریم. این جا یاد میگیریم که باید هر چه به پیشرفت ما کمک میکند را فرا بگیریم و به کار ببندیم.

اگر دو کهن الگوی آفریننده و نابودگر را ترکیب کنیم جادوگر میشویم. جادوگر ما را قادر میسازد تا بجای انکار ترس هایمان با آنها روبرو شویم و به جای تغییر حقایق چشم انداز خود را تغییر دهیم زیرا حقیقت انکار ناپذیر و تغییر ناپذیر است.

در آخرین مرحله سفر با کهن الگوی دلقک روبرو میشویم. در این جا ما احساس لذت کامل از زندگی را داریم و خود خودمان را زندگی میکنیم. از بیان حقیقت ترسی نداریم و آن را با شوق بیان میکنیم. دلقک در حقیقت سایه راهنمای ما در زندگی شخصی است.

در نتیجه گیری باید اضافه کنم که سفر قهرمان هیچگاه پایان نمیپذیرد. اگر این سفر قهرمانی را به درستی انجام دهیم در آخر راضی و عاقبت بخیر خواهیم بود.

 

منبع: موسسه آموزشی ویدا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ذکاوتمند

چگونه سایه ام را بپذیرم؟

در مقاله های قبلی با سایه آشنا شدیم (مقاله تئوری سایه) و متوجه شدیم که یکی از راه های نشان دادن آن فرافکنی است. اگر بخواهیم سایه خود را شناسایی کنیم میتوانیم تمرین زیر را انجام دهیم:

اگر شما وارد یکی از شبکه های اجتماعی شوید و یک نفر به شما یک ویژگی را نسبت بدهد، آن کدام ویژگی است که از شنیدن آن خیلی ناراحت میشوید؟

برای مثال من از خواب بیدار میشوم و میبینم که کسی در شبکه اجتماعی به من گفته که من کمبود توجه دارم و خیلی به دنبال تایید دیگران هستم. من مقاومت میکنم و عصبانی میشوم. این یک سرنخ است که من سایه ای دارم مربوط به اینکه من آدمی نیازمند و محتاج هستم. سایه ها معمولا به صورت دوتایی کار میکنند ، بنابراین اگر نیازمند و محتاج بودن سایه من است، احتمالش بالاست که من میخواهم دیگران مرا انسانی مستقل بدانند. (مقاله پیشنهادی)

قضاوت

سایه ها دارای یک جنبه از قضاوت هستند. یعنی اگر ما زیاد انسان های بدقول را قضاوت میکنیم، خودمان هم بدقول هستیم و آن را سرکوب میکنیم. در واقع شاید شما یک انسان بدقول باشید ولی در ذهن خود تصویری مبتنی بر اینکه من خوش قول و وقت شناس هستم ساخته اید.

واکنش خود را زیر نظر بگیرید

این کلمات نیستند که به ما درس میدهند بلکه تجربه و آزمون و خطا به ما می آموزد. حالا که کمی با سایه ها آشنا شدید و میخواهید آن را بررسی کنید باید واکنش خود را بسنجید. واکنش های چهارگانه در ارتباط با سایه در زیر نوشته شده اند.

  • حواس خود را پرت کردن
  • پس زدن
  • سرکوب کردن
  • پذیرش

در حالت اول ما خود را با کاری مثل نوشیدن و … مشغول و سعی میکنیم حواس خود را پرت کنیم. در حالت پس زدن ما دیگران را برای احساسی که داریم مقصر میدانیم و فکر میکنیم که آنها باعث ناراحتی ما شده اند به همین خاطر آن را پس میزنیم. سرکوب یعنی ما سایه خود را ویژگی ناپاک و بدی بدانیم و با آن بجنگیم. در این حالت وانمود میکنیم که این اتفاق هرگز در ما رخ نداده است. و اما پذیرش یعنی آن را همانطور که هست بپذیرید و آن را ببینید و احساس خود را بیان کنید.

ابراز و مشاهده

اگر راهی درست و خوب برای واکنش به سایه باشد آن حتما ابراز و مشاهده است. اگر احساس محتاج بودن میکنید آن را ابراز کنید و از قضاوت شدن نترسید. اینکه سایه در وجودتان شما را بخورد بهتر است یا اینکه کسی شما را قضاوت کند؟ اگر من باشم قضاوت را انتخاب میکنم.

بدی ها به کمک می آیند

خیلی از ویژگی هایی که در درونمان وجود دارد برای تکامل ماست. به خشمگین بودن فکر کنید. اگر یک جنس بنجل خریده باشید و بخواهید به فروشنده پس بدهید و او قبول نکند آیا مهربانی به شما کمک میکند؟

وقتی بخواهید در دادگاه از حق خود دفاع کنید شوخ طبعی به کمک شما می آید یا سنگدلی؟

زمانی که دوستان شما بخواهند در اتوبان با سرعت ۲۰۰ کیلومتر با شما مسابقه بدهند زرنگی به درد شما میخورد یا سوسول بودن؟

فرض کنید انسان دیگری از شما کار غیر قانونی بخواهد در اینجا آیا بی عرضگی برایتان خوب است یا شجاع بودن؟

میبینید چقدر ساده همین ویژگی های منفی به کمک می آیند و ما را نجات میدهند. این ها جزوی از وجود ما هستند. فکر کردن در مورد اینکه اینها ویژگی های بدی هستند به ما کمکی نمیکند. این ها سایه های هرکدام از ما هستند که سرکوب و انکار شده اند. ما در پایین یک سری کلمه نوشته ایم تا آن را به خود بگویید و تکرار کنید. هر کدام از ویژگی ها را که خواندید و حس کردید که بدتان آمد یا ضربان قلبتان زیاد شد بدانید سایه شماست. میتوانید این تمرین را با یک دوست انجام دهید و از او بخواهید این ها را به شما بگوید.

تمرین

این تمرین شامل ویژگی هایی است که منفی هستند و ما آنها را بد میدانیم. هر کلمه را در کادر ( من     هستم ) قرار دهید.

قسمت اول

حریص – دروغگو – ریاکار – پَست – نفرت انگیر – حسود – کینه توز – سلطه جو – ناپاک – انحصارگر – بدجنس – بی عرضه – شیطانی – بی خاصیت –  زنباره – خشمگین – مرموز – وابسته – درنده – معتاد – قمار باز – بیمار – چاق – مشمئز کننده – احمق – ترسو – ناآگاه – خودآزار – گرسنه – بی اشتها – پیش پا افتاده – بی وجدان – زورگو – بی احساس – جدی – مقرراتی – سو استفاده گر – اهل دوز و کلک – قربانی – تبهکار – خود خواه – از ما بهتران

بی شعور – احساساتی – فخر فروش – زشت – شلخته – بددهان – پرت و پلاگو – منفعل – پرخاشگر – بدبو – چلاق – ترسو – نادان – غیر واقعی – ستیزه جو -نامناسب – وحشی – مرده – آدمخوار – بدقول – بی مسئولیت – بی لیاقت – تنبل – فرصت طلب – نیش دار – بی انصاف – خنگ – خیانتکار – حیله گر – نابالغ – خام – وراج – گستاخ – نا امید – بچه سبکسر – مردی که مثل زن هاست – بی ربط – وحشی – بی روح – ترسناک – خطرناک – انفجاری – منحرف – روانی – نیازمند – مزاحم – حال گیر – دفاعی – متنفر از مرادن – غمگین – سست – بی عرضه – بی مزه

قسمت دوم

اخته – سوسول – عصبی – مغرور – خسیس – پیر دختر – بدکاره – فریبکار – اهل قضاوت – دغل باز – خرافاتیی – خشن – بی فکر – دورو – گدای محبت – آب زیرکار – کینه ای – گند دماغ – اهل رقابت – تشنه قدرت – اسراف کار – خُل – نحس – کوتاه فکر – آشغال – عصبی – گیر – از زیر کار در رو – متنفر از زنان – دیگر آزار – فضول – بیچاره – بی ارزش – شکست خورده – اهل انتقاد – ناتوان – فراموشکار – خجالتی – کثیف – تلخ – بی شرم – پر مدعا – انعطاف ناپذیر – پیر – سرد – انزوا طلب – بی روح – بی احساس – کمرو – دلخور – عامی – نخبه سالار – بنجل – تحمل نشدنی

بد – جاهل – دزد – متقلب – کلاهبردار – زورگو – بی کلاس – چرند – دغل – اهل تبانی – نامطمئن – افسرده – ناامید – گدا – اهل نق زدن – دوست نداشتنی – وظیفه نشناس – پر جوش و خروش – اهل دخالت – فضول – مزاحمت – کمال گرا – دانای کل – چاپلوس – بد سرشت – پیرو قانون – وسواسی – بی استفاده – معمولی – مقاوم – خوددار – خائن – زیردست – خرابکار – کله شق – اهل مقابله – ضعیف – خودخور – برتری گرا – بی عقل – بی رحم – احساساتی شدید – کله شق – یخ – کسل کننده – خالی – اهریمنی – مسخره – بدبخت – مایه دردسر – کند ذهن

نتیجه گیری

 بعد از انجام این تمرین کمی میتوانیم با قسمت هایی از وجودمان که سالهاست با آن ها در جنگ هستیم به صلح برسیم . به اصطلاح با بدی هایمان کنار بیاییم.

منبع: موسسه آموزشی ویدا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ذکاوتمند
به دنبال سایه ها

به دنبال سایه ها

در این مقاله قرار است با طرح چند سوال با سایه بیشتر آشنا شویم و به دنبال سایه برویم تا در مقالات بعدی بهتر بتوانیم با آن کار کنیم. سایه یکی از مهم ترین مفهوم هایی است که در روانشناسی تا به حال به آن پرداخته شده است. جان استنفورد یکی ازاساتید روانشناسی یونگ میگوید: به خاطر کشف و معرفی مبحث سایه باید به پروفسور کارل گوستاو یونگ جایزه صلح نوبل اعطا شود.

خواندن در بلاگ

شکل گیری در کودکی

زمانی که ما کودکی بیش نبودیم با کل وجود خود در صلح بودیم و زمانی که به ما گفته شد که عصبانی نباش، خشمگین نباش، حریص نباش و هزاران نباش دیگر، در واقع قسمت هایی از وجود خود را کنار میزنیم تا پدر و مادر ما را بپذیرند. کمی بعد که نوجوانی میرسیم برای اینکه در جمع دوستان خود فوتبال بازی کنیم باید باز کمی از وجود خود را پنهان کنیم تا آن ها ما را در بازی راه بدهند.

ادامه در جوانی

حالا وقت جوانی است و ما به اجتماع وارد میشویم و برای پذیرفته شدن، باید باز کمی از وجود خود را پنهان کنیم. این انکار و پس زدن ویژگی های ما به کامل بودن ما کمک نمیکند. کامل یعنی این که ما همه را باهم داشته باشیم. تاریک و روشن، خوب و بد.

انسان خوب یا بد

این فرهنگ غلط که عده ای را به خوب و عده ای را به بد تقسیم میکند، برای رفتار های بد ما به ما احساس شرم میدهد و ما برای اینکه بتوانیم جزو آدم های خوب باشیم باید حتما آخرین باشیم و وجود خود را انکار کنیم. این احساس شرم مانند یک کوله پشتی همیشه بر روی شانه های ما خواهد بود. سایه در واقع مانند نگه داشتن یک توپ فوتبال زیر آب است و بلاخره روزی با فشار خود را نمایان میکند.

شرمگین بودن از انسانیت

ما از کار های خوب خود احساس خوبی نداریم چون این کارهای خوب نقابی است تا کارهای بد ما پنهان شود. بخشندگی ما نقابی است تا حرص و طمع ما نمایان نشود و یا مهربانی ما یک نقاب است تا عصبی بودن ما پنهان بماند. از همین رو ما هیچگاه نسبت به آدم های دیگر حس خوبی نداریم چون آنها را کامل میخواهیم و آنها گاهی عصبی میشوند و حریص. ما سریعا دست به قضاوت دیگران میزنیم چون عملا فکر میکنیم کامل بودن یعنی بی نقص بودن. کامل بودن یعنی نقص و کمال در کنار هم دیگر.

حالا متوجه میشویم که دلیل این نارضایتی ما چیست ، چون تا دیروز فکر میکردیم که دلیل آن اتفاقات بیرون است ولی حالا این حقیقت تلخ به ما میگوید که همه چیز به خاطر خود ماست. اگر ما در خانواده بهتر و یا جامعه بهتری به دنیا می آمدیم باز هم این مشکلات ممکن بود بیفتد.

یک تجربه شخصی

یاد دارم زمانی که از کسی عصبی شدم و رشته دوستی با او را گسستم از یک ضرر بزرگ جلوگیری کردم. شاید اگر آن روز روی مهربانی از خود نشان داده بودم متحمل ضرر بزرگ مالی و عاطفی میشدم ولی همین عصبانیت بود که مرا نجات داد. در واقع با پاسخ به یک سری سوال مشخصا متوجه میشویم که چه چیز هایی را در سایه نگه داشته ایم.

آدرس بلاگفا

سوالات تمرینی

به سوال های زیر با دقت جواب بدهید و آن را صادقانه تکمیل کنید. زیاد به فکر جواب نباشید تا آن را به طرزی تغییر دهید. هر چیزی که اول به ذهن تان رسید را بنویسید. این سوالات شما را کمی به قسمت های تاریک خود نزدیک میکند.

بیش از همه از چه چیزی میترسم؟

چه بخش هایی از زندگی ام به تحول و دگر گونی نیاز دارد؟

با خواندن این متن میخواهم به چه نتیجه ای برسم؟

بیش از همه میترسم دیگران چه چیزی را درباره من کشف کنند؟

بیش از همه میترسم خودم چه چیزی درباره خودم متوجه بشوم؟

بزرگترین دروغی که به خودم گفتم چه بود؟

بزرگترین دروغی که به دیگران گفتم چه بود؟

چه چیزهایی مرا از انجام آنچه برای ایجاد دگرگونی در زندگی لازم است باز میدارد؟

برای این شجاعت و جسارت شما را تحسین میکنم. شما با قسمتی از وجود تاریک خود ملاقات کردید.

نتیجه گیری

سایه قسمتی از وجود ماست که در کل عمرمان آن را پنهان یا انکار کرده ایم. ما با شناخت آن و نور تابانیدن به آن به خود واقعی مان نزدیک تر میشویم و میتوانیم خودشکوفا شویم. این مقاله را با دوستان خود به اشتراک بگذارید تا آن ها هم بتوانند با خودشان روبرو شوند.

گوش دادن به پادکست

برای گوش دادن به پادکست حرکت از نو روی عکس کلیک کنید یا لینک زیر را لمس کنید.

گوش دادن به پادکست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ذکاوتمند