بلاگ پادکست حرکت از نو

در اینجا در مورد پادکست صحبت خواهیم کرد

رنج چیست؟

شاید شما هم تا به حال برایتان اتفاق افتاده باشد که به خاطر رنج کشیدن ناامید شده اید و از زندگی خود خسته شده اید. در خود رنج کشیدن زیاد تفسیری نیست اما این که انسان ها به اندازه های مختلف رنج میکشند به آنها فشار می آورد. زنی که کفش ندارد ناله میکند که چرا او کفش ندارد و در همان لحظه کسی دیگر از اینکه پا ندارد در حال گلایه کردن است. رنج های انسان ها متفاوت هستند و هر کس در گلایه های خود میگوید : چرا من.

خوب مطمئنا این موضوعات ذهن شما را نیز درگیر کرده است اما بهتر است این رنج را با همدیگر بیشتر بررسی کنیم. رنج واقعیت غیر قابل انکار جهان است. این که ما چگونه به این موضوع نگاه کنیم خیلی در زندگی ما تاثیر بسزایی دارد. آیا رنج را انکار میکنید؟ یا با آن روبرو میشویم؟ امید واقعی داریم یا امید کاذب؟

بهتر است سخن را با یک افسانه از اساطیر یونان شروع کنیم.

پاندورا (اولین زن جهان) که به‌دلیل دزدیده شدن آتش به ‌دست پرومته بخشی از جریمه بشریت محسوب می‌شد،(پرومته از اجبار با پاندورا نامزد کرده بود). وی جعبه‌ای از زئوس دریافت کرد تا به انسان‌ها هدیه دهد و سفارش کند که هرگز آن را نگشایند؛ ولی پاندورا پس از ازدواج با برادر پرومته، یعنی ایمپتئوس، خود جعبه را گشود و بلاها و شوربختی‌ها از داخل آن سرریز کرده و بر روی زمین پراکنده شدند؛ زمینی که تا آن زمان هیچ‌گونه مشکل و بدبختی نمی‌شناخت.پس از آن که همه بدی ها شیوع پیدا کرد، تنها امید در جعبه باقی ماند تا تسلای بشر باشد به‌گفتهٔ «گیزلا فوکس» این اسطوره در دوران باستان مورد توجه چندانی قرار نگرفت و ابتدا در دوران رنسانس معروفیت یافت. امروزه اصطلاح «جعبه  پاندورا» به‌عنوان ضرب المثل در رابطه با مواردی استفاده می‌شود که فلاکتی بی‌علاج به‌بار آمده باشد

فلاسفه از این افسانه دو برداشت مختلف کردند. دسته اول معتقد بودند که امید مایه تسلا و تسکین رنج انسان ها بود که خدایان در جعبه گذاشته بودند و دسته دوم معتقد بودند که امید خود رنج است و امید باعث میشود انسان بیشتر رنج بکشد. این که کدام دیدگاه درست است میطلبد تا چند کلامی همراه ما باشید.

امید اگر بدون شواهد و واقعیت و بدون تعقل باشد قطعا باعث رنج ماست و میتواند ما را از پای در بیاورد. این امید که گاها همه ما آن را تجربه کرده ایم نوعی خوش بینی خیالی است. کسی که دست نداره و دست هاشو از دست داده نمیتونه یک والیبالیست موفق بشه چرا که اولین پیش نیاز های این ورزش رو نداره. اگر این شخص امید داشته باشد که روزی بلاخره میتواند والیبالیست شود قطعا ضربه روحی شدیدی میخورد.

یک مدل دیگر از امید، امید واقع بینانه است که در عین واقعیت و کمی هم تلخه. امیدی که ما رو تلخ کام میکنه ولی ما رو تسکین میده و باعث میشه بهتر شرایط رو ببینیم. مثل دارویی که تلخه ولی باعث میشه ما تسکین پیدا کنیم.

ما قدرت این رو نداریم که به صورت آگاهانه رنج رو نبینیم و اون رو انکار کنیم چون به صورت ناخودآگاه رنج در زندگیمون وجود داره و ما نمیتوانیم آن را نادیده بگیریم.

در این که دنیای ما رنج آلوده دلایل زیادی وجود دارد. از نظر دینی و روانشناسی و فلسفه وجود رنج ثابت شده است و جزو لاینفک زندگی ماست. یکی از دلایلی که وجود رنج را برای ما اثبات میکند عدم قطعیت است. ما هیچ گاه نمیتوانیم تضمین کنیم که فردا چه اتفاقی خواهد افتاد. حتی نمیتوانیم 1 ساعت دیگر را پیش بینی کنیم. این یکی از دلایلی است که ما را با رنج عجین میکند.

کسی که امروز انسان شاد و بی آزاری بوده است فردا میتواند یک قاتل باشد و انسانی که عمر خود را در گمراهی بوده در یک شب میتواند انسان خوبی شود. این عدم قطعیت به طرزی زندگی را رنج آلود کرده و از وجه دیگری زندگی را برای ما مرموز و زیبا و پیش بینی ناپذیر کرده است.

دلیل دیگر رنج ناک بودن جهان تخیل ما انسان هاست. ما انسانها یک تفاوت اساسی با بقیه جانداران این سیاره داریم و آن این است که میتوانیم همه چیز را تخیل کنیم. ما میتوانیم عدالت را تخیل کنیم در صورتی که عدالتی وجود ندارد. ما میتوانیم عشق را تخیل کنیم در صورتی که روابطمان در حال فروپاشی و نابودی است. در این که تخیل ما را پیشرفت داده و به اینجا کشانده است شکی نیست، اما همین تخیل اسباب رنج ما را نیز فراهم آورده است.

تخیل برای کمک به تسکین درد های ما خیلی خوب است. شرطی در اینجا هست که اگر آن را رعایت کنیم تخیل به ما کمک میکند تا زندگی بهتری داشته باشیم و آن قبول واقعیت است. تخیل ما باید واقعی باشد. واقعیت جهان را آنگونه که هست ببینیم نه آنگونه که دوست داریم.

نتیجه گیری:

دنیای ما پر از رنج و درد است و قبول این حقیقت نه تنها ما را ناامید نمیکند بلکه امید واقعی را در ما زنده میکند.

منبع: موسسه آموزشی ویدا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ذکاوتمند

کهن الگوها در سفر قهرمانی

اگر شما هم ضربه هایی از اعتماد کردن به دیگران خوردید، اگر رقابت شما را مضطرب میکند و نمیتوانید رقابت سالم داشته باشید، اگربه افرادی محبت کرده اید و آنها قدردان شما نبوده اند، اگر احساس خلا و پوچی دارید، اگر در حال سوگواری برای یک چیزی هستید که از دست دادن آن شما را ناراحت کرده است پس این متن برای شماست.

این مبحث به شما کمک میکند تا خودتان را محک بزنید و متوجه شوید که چه میزان از سفر زندگی خود را درست طی کرده اید. این متن شما را در فهمیدن این موضوع که چه شایستگی هایی نیاز دارید تا بتوانید هدایت و رهبری و دیگران را به عهده بگیرید یاری خواهد داد. در این مقاله کوتاه ما با ارائه 12 کهن الگوی قهرمان به کشف استعدادهای حقیقی خودمان میپردازیم. همچنین شیوه بکار گیری صحیح آن در زندگی را یاد خواهیم گرفت. در ادامه با بزرگترین ترس های خود روبرو خواهید شد.

این سفر که با ما همراه شده اید، شامل 3 بخش اساسی است. ابتدا مقوله «آغاز سفر» سپس «سفر روح» و در آخر «بازگشت» را مورد بررسی قرار خواهیم داد. سفر قهرمانی ما شامل 3 بخش است که با هم دیگر آن را میپیماییم.

فصل ۱: آغاز سفر

در این بخش ما باید آمادگی لازم برای سفر را کسب کنیم و این مسئله به معنای پرورش قدرت "من" است. در اصل ما باید از وضعیت وابستگی به استقلال برسیم و این را تا آخر سفر حفظ کنیم. در این مرحله ما کهن الگوهای معصوم، یتیم، جنگجو و حامی را داریم که به ما در آماده سازی سفرمان کمک میکنند.

معصوم پر از ایمان و خوشبینی است ولی خوب بسیاروابسته است. معصوم به تنهایی کافی نیست و نمیتواند به خودش اعتماد کند در عوض به دیگران اعتماد میکند. معصومیت مطلق باعث میشود به جای اینکه از استاد بپرسیم و به راهمان ادامه بدهیم، دنبال استاد بیفتیم. معصوم اصل را رها میکند و به فرعیات میچسبد.

یتیم نقطه مقابل معصوم است و همیشه احساس قربانی بودن دارد و وقتی کارها درست پیش نمیرود، دیگران را سرزنش میکند.احساس یتیم بودن در اثر از دست رفتن معصومیت به دست می آید. یتیم به ما نشان میدهد که چگونه به دیگران بپیوندیم و آسیب پذیری خود را قبول کنیم. رنج ناشی از یتیم شدن به ما بلوغ و واقع بینی را هدیه میدهد.

کسی که به کهن الگوی حامی دست پیدا میکند در پی متحدین و کسب حمایت برای خود است. حامی میتواند برای طلب یاری به درون خودش بنگرد. حامی توانایی ما برای عشق ورزیدن و محبت کردن و مراقبت از خودمان و دیگران است. به نظر من بدون این کهن الگو بشر نمیتوانست زنده بماند.

بخشی از شهامت، قدرت و قابلیت تعیین اهداف و استراتژی جنگیدن است. کهن الگوی جنگجو به ما کمک میکند تا از خود و دیگران مراقبت کنیم و حق خود را مطالبه کنیم. وقتی که ما نیاز داریم از حقمان دفاع شود و خود این مسئولیت را بر عهده میگیریم داریم به جنگجوی درون خود بله میگوییم.

فصل ۲: سفر روح: یافتن مرکز وجودتان

در قسمت دوم از سفر با چهار کهن الگوی دیگر سر و کار داریم. در این قسمت ما بیشتر درگیر معنی مرگ و زندگی هستیم. کهن الگوهای «آفریننده، جستجوگر، نابودگر، عاشق» که در این قسمت با آنها کار میکنیم. زمانی که میخواهیم به قلمرو روح وارد شویم سرعت کار بسیار پایین می آید. روح به تمایلات عمیقی مربوط میشود که معمولا آن ها را پشت عقاید غلط پنهان میکنیم. در این قسمت ما سخن گفتن با روح را فرا میگیریم.

سفر درونی ما با جستجوگر شروع میشود. بخشی از روان ما که مدام سوالات بنیادین میپرسد و در پی چیزی متفاوت میگردد. او به دنبال معنا و تحقیق و تفحص است. پاسخ به جستجوگر یک روند خودکار نیست. ما با جستجوگر وارد اعماق روح خود میشویم.

نابودگر به ما کمک میکند تا با اژدها مواجه شویم و هر مانعی که در راه سفرمان هست را از بین ببریم. این کهن الگو به ما کمک میکند تا هویت خود را کامل کنیم و به فردیت برسیم. حالا تازه آماده هستیم که ببینیم چه کسی هستیم و به خود و توانایی های خود نزدیک تر شویم. برای ادامه این کار باید عاشق را فرا بخوانیم.

ما در کهن الگوی عاشق از هر چیزی که ما را تحت تاثیر قرار میدهد آگاه میشویم. عاشق به شدت به ما کمک میکند تا نیروهای قدرتمند عاشقانه را بدست بیاوریم تا در ادامه سفر بتوانیم از آنها استفاده کنیم.

در آخر این قسمت از سفر نیاز داریم تا برای نگارگری فرش روح، آفریننده را فرا بخوانیم. بخشی که میتواند قوه تخیل را باز کند و چیزی را که پیش از این هرگز وجود نداشته بوجود بیاورد. ما با قوه تخیل خود  میتوانیم  اهداف و بینش های خود را تجسم کنیم، سناریو ها را بدست آوریم و به یافتن مقصود بپرداریم.

فصل ۳: بازگشت و تسهیم توانایی‌هامان با دنیا

ما در بازگشت گام اصلی برای به انجام رساندن اهداف و طرح هایمان را برمیداریم.

با کهن الگوی حاکم ما این قابلیت را پیدا میکنیم که از تمام منابع خود در قبال مسئولیت خودمان و دیگران استفاده کنیم.حاکم یک مجموعه از ویژگی هاییست که به طور مشخص به مسئولیت های حرفه ای ما مربوط میشوند. در اصل ما اینجا قواعد مربی گری را یاد میگیریم.

کهن الگوی فرزانه ما را در کسب خرد، جستجوی حقیقت و تحمل ابهام و دوگانگی یاری میدهد. ما در این کهن الگو یادگیری مداوم و مادام العمر را یاد میگیریم. این جا یاد میگیریم که باید هر چه به پیشرفت ما کمک میکند را فرا بگیریم و به کار ببندیم.

اگر دو کهن الگوی آفریننده و نابودگر را ترکیب کنیم جادوگر میشویم. جادوگر ما را قادر میسازد تا بجای انکار ترس هایمان با آنها روبرو شویم و به جای تغییر حقایق چشم انداز خود را تغییر دهیم زیرا حقیقت انکار ناپذیر و تغییر ناپذیر است.

در آخرین مرحله سفر با کهن الگوی دلقک روبرو میشویم. در این جا ما احساس لذت کامل از زندگی را داریم و خود خودمان را زندگی میکنیم. از بیان حقیقت ترسی نداریم و آن را با شوق بیان میکنیم. دلقک در حقیقت سایه راهنمای ما در زندگی شخصی است.

در نتیجه گیری باید اضافه کنم که سفر قهرمان هیچگاه پایان نمیپذیرد. اگر این سفر قهرمانی را به درستی انجام دهیم در آخر راضی و عاقبت بخیر خواهیم بود.

 

منبع: موسسه آموزشی ویدا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ذکاوتمند

چگونه سایه ام را بپذیرم؟

در مقاله های قبلی با سایه آشنا شدیم (مقاله تئوری سایه) و متوجه شدیم که یکی از راه های نشان دادن آن فرافکنی است. اگر بخواهیم سایه خود را شناسایی کنیم میتوانیم تمرین زیر را انجام دهیم:

اگر شما وارد یکی از شبکه های اجتماعی شوید و یک نفر به شما یک ویژگی را نسبت بدهد، آن کدام ویژگی است که از شنیدن آن خیلی ناراحت میشوید؟

برای مثال من از خواب بیدار میشوم و میبینم که کسی در شبکه اجتماعی به من گفته که من کمبود توجه دارم و خیلی به دنبال تایید دیگران هستم. من مقاومت میکنم و عصبانی میشوم. این یک سرنخ است که من سایه ای دارم مربوط به اینکه من آدمی نیازمند و محتاج هستم. سایه ها معمولا به صورت دوتایی کار میکنند ، بنابراین اگر نیازمند و محتاج بودن سایه من است، احتمالش بالاست که من میخواهم دیگران مرا انسانی مستقل بدانند. (مقاله پیشنهادی)

قضاوت

سایه ها دارای یک جنبه از قضاوت هستند. یعنی اگر ما زیاد انسان های بدقول را قضاوت میکنیم، خودمان هم بدقول هستیم و آن را سرکوب میکنیم. در واقع شاید شما یک انسان بدقول باشید ولی در ذهن خود تصویری مبتنی بر اینکه من خوش قول و وقت شناس هستم ساخته اید.

واکنش خود را زیر نظر بگیرید

این کلمات نیستند که به ما درس میدهند بلکه تجربه و آزمون و خطا به ما می آموزد. حالا که کمی با سایه ها آشنا شدید و میخواهید آن را بررسی کنید باید واکنش خود را بسنجید. واکنش های چهارگانه در ارتباط با سایه در زیر نوشته شده اند.

  • حواس خود را پرت کردن
  • پس زدن
  • سرکوب کردن
  • پذیرش

در حالت اول ما خود را با کاری مثل نوشیدن و … مشغول و سعی میکنیم حواس خود را پرت کنیم. در حالت پس زدن ما دیگران را برای احساسی که داریم مقصر میدانیم و فکر میکنیم که آنها باعث ناراحتی ما شده اند به همین خاطر آن را پس میزنیم. سرکوب یعنی ما سایه خود را ویژگی ناپاک و بدی بدانیم و با آن بجنگیم. در این حالت وانمود میکنیم که این اتفاق هرگز در ما رخ نداده است. و اما پذیرش یعنی آن را همانطور که هست بپذیرید و آن را ببینید و احساس خود را بیان کنید.

ابراز و مشاهده

اگر راهی درست و خوب برای واکنش به سایه باشد آن حتما ابراز و مشاهده است. اگر احساس محتاج بودن میکنید آن را ابراز کنید و از قضاوت شدن نترسید. اینکه سایه در وجودتان شما را بخورد بهتر است یا اینکه کسی شما را قضاوت کند؟ اگر من باشم قضاوت را انتخاب میکنم.

بدی ها به کمک می آیند

خیلی از ویژگی هایی که در درونمان وجود دارد برای تکامل ماست. به خشمگین بودن فکر کنید. اگر یک جنس بنجل خریده باشید و بخواهید به فروشنده پس بدهید و او قبول نکند آیا مهربانی به شما کمک میکند؟

وقتی بخواهید در دادگاه از حق خود دفاع کنید شوخ طبعی به کمک شما می آید یا سنگدلی؟

زمانی که دوستان شما بخواهند در اتوبان با سرعت ۲۰۰ کیلومتر با شما مسابقه بدهند زرنگی به درد شما میخورد یا سوسول بودن؟

فرض کنید انسان دیگری از شما کار غیر قانونی بخواهد در اینجا آیا بی عرضگی برایتان خوب است یا شجاع بودن؟

میبینید چقدر ساده همین ویژگی های منفی به کمک می آیند و ما را نجات میدهند. این ها جزوی از وجود ما هستند. فکر کردن در مورد اینکه اینها ویژگی های بدی هستند به ما کمکی نمیکند. این ها سایه های هرکدام از ما هستند که سرکوب و انکار شده اند. ما در پایین یک سری کلمه نوشته ایم تا آن را به خود بگویید و تکرار کنید. هر کدام از ویژگی ها را که خواندید و حس کردید که بدتان آمد یا ضربان قلبتان زیاد شد بدانید سایه شماست. میتوانید این تمرین را با یک دوست انجام دهید و از او بخواهید این ها را به شما بگوید.

تمرین

این تمرین شامل ویژگی هایی است که منفی هستند و ما آنها را بد میدانیم. هر کلمه را در کادر ( من     هستم ) قرار دهید.

قسمت اول

حریص – دروغگو – ریاکار – پَست – نفرت انگیر – حسود – کینه توز – سلطه جو – ناپاک – انحصارگر – بدجنس – بی عرضه – شیطانی – بی خاصیت –  زنباره – خشمگین – مرموز – وابسته – درنده – معتاد – قمار باز – بیمار – چاق – مشمئز کننده – احمق – ترسو – ناآگاه – خودآزار – گرسنه – بی اشتها – پیش پا افتاده – بی وجدان – زورگو – بی احساس – جدی – مقرراتی – سو استفاده گر – اهل دوز و کلک – قربانی – تبهکار – خود خواه – از ما بهتران

بی شعور – احساساتی – فخر فروش – زشت – شلخته – بددهان – پرت و پلاگو – منفعل – پرخاشگر – بدبو – چلاق – ترسو – نادان – غیر واقعی – ستیزه جو -نامناسب – وحشی – مرده – آدمخوار – بدقول – بی مسئولیت – بی لیاقت – تنبل – فرصت طلب – نیش دار – بی انصاف – خنگ – خیانتکار – حیله گر – نابالغ – خام – وراج – گستاخ – نا امید – بچه سبکسر – مردی که مثل زن هاست – بی ربط – وحشی – بی روح – ترسناک – خطرناک – انفجاری – منحرف – روانی – نیازمند – مزاحم – حال گیر – دفاعی – متنفر از مرادن – غمگین – سست – بی عرضه – بی مزه

قسمت دوم

اخته – سوسول – عصبی – مغرور – خسیس – پیر دختر – بدکاره – فریبکار – اهل قضاوت – دغل باز – خرافاتیی – خشن – بی فکر – دورو – گدای محبت – آب زیرکار – کینه ای – گند دماغ – اهل رقابت – تشنه قدرت – اسراف کار – خُل – نحس – کوتاه فکر – آشغال – عصبی – گیر – از زیر کار در رو – متنفر از زنان – دیگر آزار – فضول – بیچاره – بی ارزش – شکست خورده – اهل انتقاد – ناتوان – فراموشکار – خجالتی – کثیف – تلخ – بی شرم – پر مدعا – انعطاف ناپذیر – پیر – سرد – انزوا طلب – بی روح – بی احساس – کمرو – دلخور – عامی – نخبه سالار – بنجل – تحمل نشدنی

بد – جاهل – دزد – متقلب – کلاهبردار – زورگو – بی کلاس – چرند – دغل – اهل تبانی – نامطمئن – افسرده – ناامید – گدا – اهل نق زدن – دوست نداشتنی – وظیفه نشناس – پر جوش و خروش – اهل دخالت – فضول – مزاحمت – کمال گرا – دانای کل – چاپلوس – بد سرشت – پیرو قانون – وسواسی – بی استفاده – معمولی – مقاوم – خوددار – خائن – زیردست – خرابکار – کله شق – اهل مقابله – ضعیف – خودخور – برتری گرا – بی عقل – بی رحم – احساساتی شدید – کله شق – یخ – کسل کننده – خالی – اهریمنی – مسخره – بدبخت – مایه دردسر – کند ذهن

نتیجه گیری

 بعد از انجام این تمرین کمی میتوانیم با قسمت هایی از وجودمان که سالهاست با آن ها در جنگ هستیم به صلح برسیم . به اصطلاح با بدی هایمان کنار بیاییم.

منبع: موسسه آموزشی ویدا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ذکاوتمند
به دنبال سایه ها

به دنبال سایه ها

در این مقاله قرار است با طرح چند سوال با سایه بیشتر آشنا شویم و به دنبال سایه برویم تا در مقالات بعدی بهتر بتوانیم با آن کار کنیم. سایه یکی از مهم ترین مفهوم هایی است که در روانشناسی تا به حال به آن پرداخته شده است. جان استنفورد یکی ازاساتید روانشناسی یونگ میگوید: به خاطر کشف و معرفی مبحث سایه باید به پروفسور کارل گوستاو یونگ جایزه صلح نوبل اعطا شود.

خواندن در بلاگ

شکل گیری در کودکی

زمانی که ما کودکی بیش نبودیم با کل وجود خود در صلح بودیم و زمانی که به ما گفته شد که عصبانی نباش، خشمگین نباش، حریص نباش و هزاران نباش دیگر، در واقع قسمت هایی از وجود خود را کنار میزنیم تا پدر و مادر ما را بپذیرند. کمی بعد که نوجوانی میرسیم برای اینکه در جمع دوستان خود فوتبال بازی کنیم باید باز کمی از وجود خود را پنهان کنیم تا آن ها ما را در بازی راه بدهند.

ادامه در جوانی

حالا وقت جوانی است و ما به اجتماع وارد میشویم و برای پذیرفته شدن، باید باز کمی از وجود خود را پنهان کنیم. این انکار و پس زدن ویژگی های ما به کامل بودن ما کمک نمیکند. کامل یعنی این که ما همه را باهم داشته باشیم. تاریک و روشن، خوب و بد.

انسان خوب یا بد

این فرهنگ غلط که عده ای را به خوب و عده ای را به بد تقسیم میکند، برای رفتار های بد ما به ما احساس شرم میدهد و ما برای اینکه بتوانیم جزو آدم های خوب باشیم باید حتما آخرین باشیم و وجود خود را انکار کنیم. این احساس شرم مانند یک کوله پشتی همیشه بر روی شانه های ما خواهد بود. سایه در واقع مانند نگه داشتن یک توپ فوتبال زیر آب است و بلاخره روزی با فشار خود را نمایان میکند.

شرمگین بودن از انسانیت

ما از کار های خوب خود احساس خوبی نداریم چون این کارهای خوب نقابی است تا کارهای بد ما پنهان شود. بخشندگی ما نقابی است تا حرص و طمع ما نمایان نشود و یا مهربانی ما یک نقاب است تا عصبی بودن ما پنهان بماند. از همین رو ما هیچگاه نسبت به آدم های دیگر حس خوبی نداریم چون آنها را کامل میخواهیم و آنها گاهی عصبی میشوند و حریص. ما سریعا دست به قضاوت دیگران میزنیم چون عملا فکر میکنیم کامل بودن یعنی بی نقص بودن. کامل بودن یعنی نقص و کمال در کنار هم دیگر.

حالا متوجه میشویم که دلیل این نارضایتی ما چیست ، چون تا دیروز فکر میکردیم که دلیل آن اتفاقات بیرون است ولی حالا این حقیقت تلخ به ما میگوید که همه چیز به خاطر خود ماست. اگر ما در خانواده بهتر و یا جامعه بهتری به دنیا می آمدیم باز هم این مشکلات ممکن بود بیفتد.

یک تجربه شخصی

یاد دارم زمانی که از کسی عصبی شدم و رشته دوستی با او را گسستم از یک ضرر بزرگ جلوگیری کردم. شاید اگر آن روز روی مهربانی از خود نشان داده بودم متحمل ضرر بزرگ مالی و عاطفی میشدم ولی همین عصبانیت بود که مرا نجات داد. در واقع با پاسخ به یک سری سوال مشخصا متوجه میشویم که چه چیز هایی را در سایه نگه داشته ایم.

آدرس بلاگفا

سوالات تمرینی

به سوال های زیر با دقت جواب بدهید و آن را صادقانه تکمیل کنید. زیاد به فکر جواب نباشید تا آن را به طرزی تغییر دهید. هر چیزی که اول به ذهن تان رسید را بنویسید. این سوالات شما را کمی به قسمت های تاریک خود نزدیک میکند.

بیش از همه از چه چیزی میترسم؟

چه بخش هایی از زندگی ام به تحول و دگر گونی نیاز دارد؟

با خواندن این متن میخواهم به چه نتیجه ای برسم؟

بیش از همه میترسم دیگران چه چیزی را درباره من کشف کنند؟

بیش از همه میترسم خودم چه چیزی درباره خودم متوجه بشوم؟

بزرگترین دروغی که به خودم گفتم چه بود؟

بزرگترین دروغی که به دیگران گفتم چه بود؟

چه چیزهایی مرا از انجام آنچه برای ایجاد دگرگونی در زندگی لازم است باز میدارد؟

برای این شجاعت و جسارت شما را تحسین میکنم. شما با قسمتی از وجود تاریک خود ملاقات کردید.

نتیجه گیری

سایه قسمتی از وجود ماست که در کل عمرمان آن را پنهان یا انکار کرده ایم. ما با شناخت آن و نور تابانیدن به آن به خود واقعی مان نزدیک تر میشویم و میتوانیم خودشکوفا شویم. این مقاله را با دوستان خود به اشتراک بگذارید تا آن ها هم بتوانند با خودشان روبرو شوند.

گوش دادن به پادکست

برای گوش دادن به پادکست حرکت از نو روی عکس کلیک کنید یا لینک زیر را لمس کنید.

گوش دادن به پادکست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ذکاوتمند

بخش های ذهن

در این مقاله سعی داریم تا بخش بندی ذهن رو از منظر دو انسان برجسته مقایسه کنیم و به مکاتب این دو نفر جهت بدیم تا بتونیم از اون در جهت رشد فردی خودمون استفاده کنیم. ابتدا باید بگیم که ذهن چیه؟ در ادامه اول این سوال رو پاسخ میدیم و سپس ساختار اون رو بیان میکنیم.

ذهن چیست؟

مجموعه ای از توانایی‌های فکری است که شامل هوشیاری، تصورات، ادراک، تفکر، قضاوت، زبان و حافظه می‌شود. ذهن ما در واقع جایی است برای تفکر و ادراک. این ذهن به بخش های متفاوتی تقسیم میشوند که هر کدام ماموریت و وظیفه خاصی دارند.

فروید کیست؟

تصویر فروید
زیگموند فروید

زیگموند فروید عصب‌شناس برجسته اتریشی و بنیانگذار دانش روانکاوی، به‌عنوان یک روش درمانی در روانشناسی بود. او با نظریه های جنسیت و عقده به شهرت رسید. او در علم روانکاوی به علومی دست پیدا کرد که توانست با آن به رشد فردی و اجتماعی بشر کمک شایانی کند.

یونگ کیست؟

تصویر یونگ
کارل گوستاو یونگ

کارل گوستاو یونگ در ۱۸۷۵ در سوییس به دنیا آمد. او فیلسوف و روانپزشک اهل سوئیس بود که با فعالیتش در روانشناسی و ارائهٔ نظریاتی تحت عنوان روان‌شناسی تحلیلی شناخته می‌شود. گفته میشود که هر چه فروید ناتمام گذاشت او تکمیل کرد.

نظریه کوه یخ زیگموند فروید

فروید معتقد بود که ساختار و بخش های ذهن انسان شامل ۳ بخش اساسی است. هر بخش از ذهن دسترسی و کارایی متفاوتی دارد که به ترتیب گفته میشود.

۱-خودآگاه: ذهن خودآگاه یا ایگو همان بخش آگاه ذهن ماست. تمام تفکرات آگاهانه، قضاوت و افکار آگاه که با اصل واقعیت اداره می‌شود.

۲-سیستم پیش‌آگاه – که در آن شیء یا نمود ناخودآگاه فرایند اولیه توسط فرایند ثانویه زبان (و نمودهای واژگان) محدود می‌شود که یک پیش‌زمینه است که بتواند وارد هشیاری شود.

۳-سیستم ناهشیار – فرایند اولیه ذهنی که با اصل لذت اداره می‌شود که با خصوصیاتی از جمله «استثنا از تضاد متقابل و، …. تحرک‌پذیری مایه‌یابی، بی‌زمانی و جایگزینی شیء خارجی توسط واقعیت روانی اداره می‌شود. این قسمت از ذهن ما غیر فابل دسترس است.

فروید معتقد بود که ذهن انسان بسیار شباهت به یک کوه یخ دارد که بیشتر آن در آب فرو رفته و فقط نوک قله از آب بیرون است. او با این نظریه به ما میگوید که ما فقط ۳ درصد آگاهانه عمل میکنیم و اکثرا از روی ناخودآگاه کاری را انجام میدهیم.

لینک پیشنهادی

نظریه یونگ

یونگ هم معتقد بود که ذهن یا روان انسان سه بخش دارد ولی تفاوت اساسی با زیگموند فروید داشت. یونگ میگفت که ذهن انسان شامل سه بخش:

۱-ایگو – ضمیر هشیار: این قسمت همان بخش آگاهانه و ادراک ذهن ماست. ما در این بخش تصمیم میگیریم و آگاه هستیم.

۲-ناخودآگاه شخصی: قسمت بعدی از ذهن ما جمعی از تجربیات شخصی ما را در بر میگیرد. تمام اتفاقات زندگی شخصی ما در این قسمت وجود دارد.

۳-ناخودآگاه جمعی: یونگ معتقد بود که تمام تجربیات بشر از ابتدا تا کنون در ذهن ما وجود دارد و به آن ناخودآگاه جمعی میگفت. این کشف بزرگ علم روانکاوی را چند دهه جلو انداخت. تجریبات جمعی مانند جنگ، رسوم، آداب و … از طریق ناخودآگاه جمعی به نسل های بعد منتقل میشوند.

جمع بندی و نتیجه گیری

ساختار ذهن انسان در دو مکتب متفاوت را با هم خواندیم. برای گوش دادن به این مقاله میتوانید قسمت دوم پادکست حرکت از نو را گوش کنید. لینک های مرتبط با این مقاله را در زیر درج کرده ایم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ذکاوتمند
هرم مازلو

هرم مازلو

آبراهام مازلو کیست؟

آبراهام هرولد مَزلو در سال ۱۹۰۸ در بروکلین نیویورک به دنیا آمد. او یک روانشناس انسان گرای آمریکایی بود. او را به عنوان پدر روانشناسی انسان گرایانه میشناسند. همچنین امروزه او را به خاطر نظریه سلسله مراتب نیازهای انسانی میشناسیم. او در سال ۱۹۵۴ کتاب انگیزه و شخصیت را در مورد سلسله مراتب نظریه ها منتشر کرد.

او معتقد بود که انسانی میتواند بدرخشد که بتواند نیاز های خود را به مراتب هرم ارضا کند تا به خود شکوفایی برسد. در ادامه در مورد هرم مزلو بیشتر صحبت خواهیم کرد.

هرم مزلو

این هرم که در زیر مشاهده میکنید از ۵ قسمت اصلی تشکیل شده است. هر کدام از این قسمت ها نیاز های ما را نشان میدهد.

هرم مزلو
هرم مزلو

نیاز های زیستی

نیاز های زیستی در اولین مرحله ی سلسله مراتب است. این نیاز ها تا زمانی که به قدری ارضا نگردند بیشترین تاثیر را بر رفتار یک انسان میگذارد. نیاز های زیستی همان نیاز های انسان برای حیات و بقا هستند. خوراک، پوشاک و مسکن و سکس و خواب. تا زمانی که این نیاز ها به حد کافی ارضا نشوند، عمده فعالیت های ما در همین سطح باقی میماند و انگیزه خیلی کمی برای ارضای دیگر سطوح داریم.

نیاز های امنیتی

یکی از مهم ترین نیاز های انسان، نیاز به رهایی از وحشت است. تمام مواردی که نیاز حفاظت از خود در زمان حال و آینده باشد در این سلسله مراتب قرار میگیرند. امنیت جانی و مالی و خانوادگی و…

نیاز های اجتماعی

احساس تعلق و محبت یکی از نیاز های اساسی انسان است که در سلسله مراتب جایگاه سوم را به خو اختصاص داده است. از این رو نیاز های عشق و دوستی و ازدواج در این جایگاه قرار میگیرند.

نیاز احساس رضایت

احساس اعتماد به نفس و عزت نفس در جایگاه پنج قرار دارد. از این رو عزت نفس حتی از نان شب هم برای ما واجب تر است. این نیاز به احساس عزت و جلب توجه گاهی آنقدر مهم است که برایمان خرابی به بار می آورد و ما را به سمت و سویی اشتباه هدایت میکند.

خود شکوفایی

در این مرحله انسان تمامی استعداد های پنهان خود را پیدا و بروز میدهد. این مرحله آن اتفاق عظیم و زیبایی است که در زندگی هر فردی میتواند بیفتد. اگر چه اصطلاح خود شکوفایی اغلب در هرم مزلو به کار برده میشود، اما این اصلاح را اولین بار کورت گلدشتاین استفاده کرد. تعریفی گلدشتاین کمی متفاوت است. او خود شکوفایی را فرایند رسیدن به مفهوم خود و فردیت میداند.

گلدشتاین مفهوم عجیبی مطرح کرد و آن هم این بود که در خودشکوفایی، فرد متوجه میشود خودش، موضوعی جدا از محیطش بوده است. سپس متوجه میشود که تازه خودش و محیط جزئی از یک کل بزرگ تر هستند و بر یکدیگر تاثیر میگذارند. این آگاهی فرد را در مسیر اهداف و دستیابی به آن قرار میدهد.

چگونه به خودشکوفایی برسیم؟

خودشکوفایی آخرین مرحله هرم مزلو است و نیز آخرین مرحله در رشد فردی است. مزلو معتقدر بود که برای رسیدن به خود شکوفایی در ابتدا باید نیاز های اساسی و روانی و اجتماعی فرد برآورده شود. اگر فردی میخواهد به خود شکوفایی برسد، ابتدا باید نیاز های چهر سطح قبلی را ارضا کند و به آن ها پاسخ دهد.

در مرحله بعد انسان باید با شناختی که به کمک عزت نفس از خود بدست آورده است، برای زندگی خودش اهداف خوب و والایی را مشخص نماید که با علایق، توانایی ها و استعداد هایش در یک راستا باشند. حالا که توانست این کار را انجام دهد باید تمام توان خود را برای به تحقق پیوستن این آرزو خرج کند.

نتیجه گیری

هیچکس بهتر از خودتان شما را نمیشناسد. سعی کنید برای ارضای این نیاز ها و رفتن به مراحل بعدی با حقایق روبرو شوید و با آن ها به جنگ مشکلات و مسائل بروید. این کار شما را در طول مسیر حفظ خواهد کرد.

منبع: موسسه آموزشی ویدا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ذکاوتمند

عقده چیست؟

یکی از جالب ترین نظریه های یونگ نظریه عقده است. مطمئنا با توجه به بار منفی این کلمه تا به حال از این عبارت دل خوشی نداشته اید. در نظریه یونگ عقده یعنی گذشته. همه ما گذشته ای داریم و بدون رودربایستی باید بگویم که همه ما عقده ایمحسوب میشویم. اما این اصلا به منظور بدی نیست.

زمانی که کودک هستیم، اصلا هیچ دید و تعاملی با دنیا نداریم. این پدر و مادر ما هستند که در شکل گیری باور ها و دیدگاه های ما نقش اصلی را ایفا میکنند.

عقده مثبت یا منفی؟

یونگ معتقد بود که ما در کودکی دچار دو نوع عقده میشویم که یا مثبت است یا منفی. برای مثال اگر پدر و مادر ما دنیا را برای ما محل نزاع و درگیری و خطرناک تعریف میکردند، این طرز تفکر باعث به وجود آمدن یک عقده منفی میشود.

در مقابل هم اگر پدر و مادر ما هوای ما را داشته اند و بسیار محبت کرده اند دنیا را محل امن و محبت به ما معرفی کرده اند باعث شکل گیری عقده مثبت شده ایم. با این تفاسیر شاید فکر کنید که خوش به حال آن ها که عقده مثبت دارند، ولی این عقده هم به طرز چشمگیری میتواند ما را از پا بیندازد.

افرادی که همیشه تحت مراقبت و محبت بوده اند عقده مثبت در روانشان جا خوش کرده است. آنها تصور میکنند که همه باید در خدمت آنها باشند و حس خاص بودن میکنند که در آینده میتواند آن ها را از جامعه طرد کند.

انتخاب های ما = عقده های ما

تقریبا همه انتخاب هایی که ما داریم و حتی اتفاقات بعد از انتخاب بر اساس عقده های ما شکل میگیرد.

رابرت الکس جانسون روانکاو یونگی معتقد است که عقده ها در یک هزارم ثانیه عمل میکند و تصمیمات مهم زندگی ما را میگیرد. پس آنقدر ها هم که فکر میکنیم روبرو شدن با عقده ها و کاهش اثرات آن کار آسانی نیست. عقده در تمام زندگی ما اعم از ازدواج و انتخاب رشته و ... دست دارد و آن ها را کنترل میکند.

زمان بررسی عقده در میانسالی مهم تر است

در میانسالی افراد از آسیب های عقده هایشان آگاه تر هستند و میتوانند آن را درک کنند. همین امر میتواند کمک شایانی به فرد در جهت دفع آسیب های آن کند. انواع عقده ها را در مقالات بعدی با شما به اشتراک خواهیم گذاشت.

نتیجه گیری

عقده ها از مهم ترین عوامل پیشرفت یا پسرفت در زندگی ما هستند چون تمام تصمیم گیری ما به آن ها وابسته است. میتوان گفت تقریبا اختیار زیادی از خود نداریم و بیشتر تصمیمات ما از عقده ها ناشی میشوند. پس شناخت آن به ما در جهت توسعه فردی کمک شایان توجهی میکند.

منبع:  موسسه آموزشی ویدا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ذکاوتمند

سایه چیست؟

کارل گوستاو یونگ فیلسوف و روانپزشک اهل سوئیس معتقد بود که تئوری سایه یک کهن الگوست. کهن الگویی که در همه انسان ها در طول تاریخ تکرار شده و خواهد شد. به طور معمول هر کسی که یونگ را میشناسد و با تئوری های او آشناست، یکی از دغدغه هایش سایه های شخصیتی است.

این قضیه به خاطر این است که متوجه میشود سایه بر ازدواج، افسردگی، شخصیت و هر چیز دیگری در زندگی تاثیر میگذارد.

سایه شخصیتی چیست؟

تصویر 1 مقاله

سوالی که شاید به ذهن شما رسیده باشد این است که تئوری سایه چیست. در واقع تعارض بین آنچه هستیم و آنچه میخواهیم باشیم هسته مرکزی کشمکش های انسان است. چیزی که مرکزیت کانون تجربه انسان است را دوگانگی مینامیم. زندگی و مرگ، امید و ناامیدی، شر و خیر. تمام این نقاط متقابل در ما وجود دارند.

تمام دنیا در پایه دوگانگی و دو قطبی بودن خلق شده است. اگر ما شاد هستیم به این دلیل است که زمانی غم را تجربه کرده ایم و یا اگر صداقت را تشخیص میدهیم چون با فریب و نیرنگ مواجه شده ایم. هیچ کدام اینها بدون نقطه مقابل خود معنایی ندارند.

دنیایی را فرض کنید که همه چیز خوب و عالی و به قول شاعر گل و بلبل است. دیگر خوبی کردن و عشق ورزیدن تکراری میشود و معنایی پیدا نمیکند. اگر ما از ثروت خوشمان می آید چون رنج فقر را چشیده ایم و آن را دوست نداریم.

سایه چه تاثیری بر ما میگذارد؟

بنا بر گفته های بالا سایه تاثیرات مخربی بر زندگی ما میگذارد که انکار ناپذیر است. اگر فکر ما معطوف به این باشد که تنها در یک سوی این دو قطب قرار داریم ( در گستره محدود از ویژگی های انسانی) آنگاه ممکن است برای ما سوالی پیش بیاید. چرا ما اکنون کاملا از زندگی خود راضی نیستیم؟

 

READ

25 راهکار برای تقویت خلاقیت و افکار خلاق

 

چرا با وجود این همه علم و تکنولوژی هنوز هم شجاعت عمل کردن را نداریم؟ ما مدام ارزش ها و آرمان هایی در ذهن خود میپرورانیم ولی در آخر بر خلاف آن عمل میکنیم. تمام این اتفاقات دلیلی دارند. دلیل این مسائل زندگی آزمون نشده، بخش سایه های درون ما و جایی که قدرت غیر ارادی ما در آن پنهان شده میباشد. دقیقا در همین جاست که کهن الگوی سایه خود را نشان میدهد.

چرا از روبرو شدن با خودم میترسم؟

تقریبا همه ما از روبرو شدن با سایه های خود میترسیم. متاسفانه در جامعه به ما یاد داده اند تا همیشه از سایه های خود بترسیم و با آن روبرو نشویم. خیلی مواقع افکار شوم و منفی در ذهن ما بروز میکنند یا در حال انجام یک کار ناپسند هستیم مچ خودمان را میگیریم و فرار میکنیم. به نظر شما چرا این اتفاق می افتد؟

به نظر من این اتفاق می افتد چون ما میترسیم با بخش تاریک خود روبرو شویم. بهتر است این را بدانید که هر چه بخش های تاریک خود را سرکوب و انکار کنیم قدرت بیشتری پیدا میکنند. انکار ما باعث رنج و عذاب و پشیمانی میشود. اگر خرد پنهان در زیر سطح خودآگاه را استخراج نکنیم، سایه وجودمان را تسخیر میکند. این اتفاق باعث میشود تا کنترل خود را به دست سایه بدهیم و اثر سایه ای بوجود بیاید.

اگر کنترل به دست سایه بیفتد چه میشود؟

سایه قدرت تصمیم گیری آگاهانه را از ما میگیرد. تصمیماتی مثل اینکه چه بخوریم و یا چه بپوشیم و یا چه اعتیادی داشته باشیم. این تئوری باعث به وجود آمدن رفتار هایی میشود که حتی تصور نمیکردید روزی از شما سر بزند. انرژی حیاتی و پاک شما به آرامی زایل میشود. سایه ما را از بیان خود واقعی مان محروم میکند  و فرصت زندگی اصیل را از ما میگیرد. فقط با پذیرش دو گانگی میتوانیم از قید این مسائل رها شویم و تمام خود را بپذیریم.

 

READ

خلاصه کتاب انسان در جستجوی معنا

چرا باید سایه ام را بشناسم و آن را مالک شوم؟

کتاب اثر سایه سه دیدگاه اساسی را با شما به اشتراک میگذارد که برایتان  حقیقتى تازه را آشکار مى‌کند؛ آن چیزی که در حقیقت از آن واهمه داریم به جای شرم به ما احساس شفقت به خود میدهد. ما میتوانیم شجاعت به دست بیاوریم و به جای اینکه محدودیت را تجربه کنیم آزادی را حس خواهیم کرد. اگر سایه ها را نادیده در جعبه رها کنید، مانند جعبه ای میماند که پر از راز هاییست که میترسیم همه چیزمان را نابود کند.

در مقابل اگر در این جعبه را بگشاییم متوجه میشویم درون آن قدرتی است که همه چیز زندگی ما را تغییر میدهد. این توهم که فکر میکنیم سایه قرار است بر ما چیره شود و ما را نابود کند  درست نیست. سایه به ما دید بهتری از دنیا خواهد داد. اعتماد به نفس و عزت نفسی که خواهیم یافت مثال زدنی است.

سایه چه زمانی بر ما غالب میشود؟

سایه خرد بسیار زیادی برای ما به همراه دارد. اگر با آن روبرو نشویم و خرد آن را سازمان دهی نکنیم، میتواند با خرد در دستش ما را نابود کند. اگر ما نتوانیم آسیب پذیری خود را بپذیریم دقیقا آسیب پذیر میشویم. به مثال ها توجه کنید. وقتی خشم نامتناسبی از خود بروز میدهیم سایه بر ما چیره میشود. وقتی که ذات حقیقی مان را با دروغ میپوشانیم سایه برنده میشود. اگر آنچه هستیم را نپذیریم و با آن در جنگ باشیم سایه برنده میشود.

یونگ جمله زیبایی دارد که میگوید: تنها راه رهایی تحمل امر تحمل ناپذیر است. هر چه ما بیشتر سایه هایمان را در آغوش پذیرش بگیریم و این امر را تحمل کنیم روزی آزاد و رها خواهیم شد.

 

READ

تعلل ورزی در زندگی

چگونه با استفاده از سایه به کمال برسم؟

سایه فراتر از یک فرایند روانشناختی است و بیشتر مانند راه حل مشکلات حل نشده است. در این دنیا هیچ کسی نیست که سایه نداشته باشد. اگر سایه را جدی بگیریم و آن را بپذیریم و با آن به صلح برسیم میتوانیم حقیقت را پیدا کنیم. اعتقاد من این است که سایه یکی از بزرگترین موهبت های ما در زندگی است.

شاید فکر کنید که سایه دشمن ماست که باید آن را شکست دهیم و یا مسئله ایست که باید آن را حل کنیم. سایه در حقیقت یک زمین حاصلخیز است که باید کشت شود. جالب است بدانید کارل گوستاو یونگ نام سایه های وجود خود را ( شریک کله شق ) گذاشته بود.

نتیجه گیری

اگر بتوانیم با سایه های خود روبرو شویم و آن ها را بپذیریم زندگی شیرین تر و آرمانی تری خواهیم داشت. سایه یکی از مهم ترین تئوری های روانشناسی در دنیای امروز است.

 

منبع: www.vidaedu.ir  گروه آموزشی تحقیقاتی ویدا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ذکاوتمند

فصل های پادکست حرکت از نو

 در این پست کوتاه قرار است فصل های رادیو انگیزه را با هم دیگر بررسی کنیم. پادکست حرکت از نو یکی از پر طرفدارترین پادکست های صوتی رایگان است که در سال 1401 توسط علیرضا ذکاوتمند تهیه شده است.

این پادکست یک مسیر خودشناسی و اکتشاف درونی را جلوی پای ما میگذارد.

  1. فصل 1 = من کیستم؟

  2. فصل 2 = قدرت

  3. فصل 3 = عشق

  4. فصل 4 = رابطه چیست؟

  5. فصل 5 = قفل های من

  6. فصل 6 = عقده های من

  7. فصل 7 = تولدی دوباره

هر فصل از این پادکست 7 قسمت داره. یعنی ما مجموعا 49 قسمت پادکست رو پیش رو داریم که قراره با آن به خودشناسی فائق بیاییم.

همچنین میتوانید اطلاعات پادکست رو در پست های بعدی مشاهده کنید.

 

اگر دوست داشتید میتونید در فراهم کردن امکان تولید فصل اول این پادکست هم سهمی داشته باشید و این کار رو با پرداخت 84 هزار تومان یا 3 دلار انجام بدهید.  اطلاعات بیشتر

لینک وبسایت

لینک بلاگفا

لینک شنوتو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ذکاوتمند

چگونه خود را بشناسیم؟

 

یکی از مهم ترین دغدغه های انسان که در میانسالی با آن روبرو میشود نبود معنایی در زندگی است. بحران میانسالی فقط و فقط به خاطر نبودن معنا اتفاق میافتد. اگر ما هم اکنون معنای زندگی خود را بیابیم دیگر بحران میانسالی گریبان ما را نمیگیرد.

اتفاقی که در دنیای مدرن می افتد این است که انسان را با ماسک های جدید و زیبا و فریبنده از خودش دور میکند. انسان هر روز و هر روز از خودش دورتر و با خودش بیگانه تر میشود.

در همین راستا کسانی که به خودشناسی میپردازند و مسئله خود را جدی میگیرند، بهتر و بیشتر پیشرفت میکنند و با خودشان به صلح میرسند.

خودشناسی از ابتدا تا کنون در همه ادیان و مکاتب وجود داشته است و وجود خواهد داشت.

با این وجود اگر راهی برای موفقیت ما وجود داشته باشد از مسیر خودشناسی میگذرد.

این مسیر رنج و درد های زیادی دارد و هر کسی تحمل آن را ندارد.

زمانی که انسان با خود واقیش روبرو میشود متوجه میشود که چقدر زخم ها و زشتی ها دارد که باید رفع شوند.

به شما پیشنهاد میکنم که در این وبلاگ و وبسایت همراه ما باشید تا با هم مسیر خودشناسی و کشف خویشتن را بپیماییم.

 

لینک شنوتو

لینک وبسایت

لینک بلاگفا

لینک رز بلاگ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ذکاوتمند